سفارش تبلیغ
صبا ویژن







انتخابات دهم ریاست جمهوری ویژگی های منحصر به فردی را در تاریخ ایران ثبت کرد .بی تردید هنوز انتخا بات به مراحل پایانی خود نرسیده تاثیرات منطقه ای آن خاورمیانه را تحت تاثیر قرار داده است .سخنان نسنجیده لابی هاشمی و مثلث تحت الحمایه او حزب الله لبنان را به عنوان اولین قربانی به آستان صهیونیست و امریکا تقدیم کرد .سخنان جگر سوز سید حسن نصرالله پس از شکست در انتخا بات پارلمانی لبنان همه حق خواهان جهان را آزرده خاطر ساخت .سخنان سخیف میر حسین موسوی و کروبی در تحقیر دولت احمدی نژاد به خاطر حمایت از حزب الله لبنان دست مایه تبلیغاتی نیرو های مخالف این جریان در لبنان شد وسید حسن نصرالله را باید اولین قربانی موج انقلاب رنگی در ایران به رهبری هاشمی رفسنجانی دانست .
هاشمی رفسنجانی در سالیان اخیر نوعی حاکمیت دوگانه در کشور پایه گذاری کرده است .مصلحت نظام که صرفا نهادی برای حل اختلافات شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی بود و با این هدف پایه گذاری شد اینک به نهادی بی در و پیکر با بودجه گذاف و با اهدافی فراتر از یک نهاد ریش سفیدی انجام وظیفه نموده و در بسیاری از مصوبات مجلس دخالت نموده و یا خود به دخالت در قوای سه گانه می پردازد .به واقع پس از پایان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی موقعیت سیاسی او با خطر مواجه گردید .ولی او زیرکانه صندلی قدرت خود را در کنار قوای سه گانه مستقر کرد و قوه چهارمی را در نظام اسلامی تعریف کرد .امروز دیگر هاشمی رفسنجانی به یک مرام مدیریتی تبدیل شده است مرامی که از آن به عنوان هاشمیسم یاد می کنند .فرهنگهاشمیسم در دوران اصلا حات وسازندگی طیفی از مدیران دولتی و اشرافیت لجام گسیخته دولتی را پرورش داد.هاشمیسم خود را مالک ایران می داند و دموکراسی و صندوق رای را به ابزاری برای تداوم این مالکیت تلقی میکند .مشکل عمده هاشمی رفسنجانی مقبولیت عمومی و همزیستی با توده های مردم است

این ضعف عمده باعث شد تا در دوران خاتمی عناصر تند روی مشارکت در انتخا بات مجلس تهران اورا به ریشخند بگیرند و با اما و اگر های فراوان سردار سازندگی را به عنوان نفر آخر لیست وارد مجلس کنند توهینی بزرگ که سردار تاب تحقیر آن را نداشت .هاشمی رفسنجانی با زیرکی توانسته است دولت های پس از جنگ را به حیطه نفوذ خود در آورد و دولتمردان گزارش کار خود را به کاخ مرمر ارایه کنند .همه چیز به خوبی پیش می رفت تا این که یک آهنگر زاده پنجاه و چند کیلویی عین استخوان ماهی در گلوی سردار سازندگی گیر کرد و اورا از جلوس مجدد بر کرسی ریاست جمهوری باز داشت .این آهنگر زاده شجاع عین ماهی لیز بود وگزارش کار خود را به طور مرتب به بیت رهبری می داد وگذرش به کاخ مرمر نمی افتاد هاشمی بر خی حقوق را برای خود نهادینه کرده است و این حقوق به طور نانوشته برای او ثبت شده است .از جمله این حقوق هر گونه ارتباط با امریکای جهانخوار تنها از طریق جناب ایشان و آقازاده و بیت هاشمی باید صورت گیرد تا خدای ناکرده امپریالیسم جهانی باعث گمراهی مومنین نشود .اما آهنگر زاده شجاع گوشش به این حرف ها بدهکار نبود و هر سال به نیویورک می رفت و کانال های جدیدی از نخبگان را برای دیالوگ با ایا لات متحده بر قرار کرد این کانال ها چهره هایی دانشگاهی بودند که نوعی دیپلماسی فعال و محتر مانه را بین دوکشور پایه گذاری کردند .کانال های ارتباطی هاشمی نوعا از تجار محترم پسته بودند و در برقراری ارتباط بیشتر قیمت پسته را لحاظ می کردند و از پرداختن به امور کلی و حوزه های مردمی خوداری می کردند .اصولا امپر یالیسم امریکا در فرهنگ جناب هاشمی چند معنی دارد یک معنی همان است که مومنین در خطبه های جمعه حضرت ایشان بر آن مرگ می فرستند و البته در این حد ایرادی ندارد و نوع دیگر آن است که آقازاده ها و متعلقین منزل به آن رفت و آمد می کنند که البته این فرق می کند و عوام نباید وارد آن امور شوند .آما این آهنگر زاده بد دردی بود هر روز یک جوری وارد حوزه حضرت استوانه میشد

و آن قدر پیله شد تا بالاخره جناب اوباما به زبان ثلیث فارسی فرمودند :
عید شما مبارک
!
ای به گور پدرش خندید این سیاه بی ریشه !این چه رئیس جمهوری است که نمی داند عید چه کسی را مبارک کند !اگر قرار است این آهنگر زاده پنجاه کیلویی سفیر صلح و دوستی بشود پس حضرت استوانه چه بکند ؟اینجا بود که حضرت استوانه فکر اساسی کرد میر حسین نامی که در پستوی مصلحت بیست سال خاک خورده ومهر اموال حضرت استوانه را بر پیشانی داشت به خلعتی فاخر مرهون الطاف ساخت . و از انوار معنوی در او دمید چنانکه که میر حسین که در این سالیان بر دهانش تار عنکبوت تنیده شده بود بلبلی خوش الحان گشت و در هر مکان نغمه شادی سرداده با عیال مربوطه پارتی مستانه نشستند و خلایق را فرمود که این میر حسین آن میر حسین نباشد که ما اورا در پستو فرستادیم و این میرحسین افتاده ای است که نوای دوستی دارد و بیرقش سبز است و فائزه دختر خویش را در رکاب او قرار داد و آقازاده ها همه سنگ تمام گذاشتند و قصد جان آهنگر زاده را کردند .و از دیگر سو عمال دیگر خود را در رکاب شیخ مهدی قرار داد و اورا خلعت و انعام داد و آقا محسن رانیز که از کاتبان مصلحت است به کارزار فرستاد و اینان از سه موضع بر آهنگر زاده شوریدند و آن چنان بر او هجو گفتند که خلایق گمان کردند کار آهنگر زاده تمام است و همه میگفتند که این آهنگر زاده اگر صد جان داشته باشد از دام حضرت استوانه نجات نتواند
!
و اما آهنگر زاده در شوی سیما دلیری نموده بر میر حسین شورید و عرض کرد:تورا بر مقابل خویش راست نمی بینم و تو مهره ای کوچک از جانب حضرت استوانه ای! که به سوی این بنده گسیل شده ای و چون من با حضرت دوست معامله کرده ام از امثال تو که با لبخند و شال سبز رهزنان را در توبره خود داری هراس نیست !خلایق نفس ها در سینه حبس و چشمان خود بر این نبرد بسته بودند و کس را زهره نبود که چیزی بگوید الا میرحسین که چیز چیز می کرد !و هرچه آهنگر زاده از میر حسین پرسید توان پاسخ نداشت و چون خلایق این شجاعت از آهنگر زاده دیدند دلیر شدند و در اصفهان آهنگر زاده را چون نگینی در آغوش گرفتند و بعد از آن در تبریز و مازندران و تهران و اهواز و دیگر بلاد شال های سبز را به دور انداخته و بیرق آهنگر زاده را بلند کردند و فریاد دادخواهی سر دادند و اینک که این رقوم می نویسم حضرت استوانه نامه به محضر رهبری فرستاده و سخنان درشت سر داده وچاکران از این گستاخی در رنجند .و چون سه خورشید غروب کند به یقین بیرق شادی در اردوی آهنگر زاده طنین انداز خواهد شد
.
تا او چه خواهد
...
والسلام



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :کیومرث کاتوزی::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی